او معتقد است با اینکه به این موضوعات پرداخته شده، اما برای جلب توجه کافی و انجام اقداماتی برای حل این معضلات، هرچه به آنها پرداخته شود بازهم کم است. بعد از چندین سال فیلمی از داوودنژاد روی پرده میبینیم که اگر کسی موضوعش را برایتان تعریف کند، شاید اشتیاقی به دیدنش نداشته باشید و فکر کنید که تکراری است، اما «مرهم» بر پایه یک موضوع تکراری، زوایای تازهای نشان میدهد که این فیلم را از دیگر آثار ساخته شده در این زمینه متمایز میکند. شاید استفاده از نابازیگران در این فیلم باعث شده که بتوانیم بیشتر باورش کنیم و تنها به چشم یک اثر سینمایی به تماشایش ننشینیم. در حالیکه «مرهم» اولین روزهای اکران خود را پشت سر میگذارد، به سراغ داوودنژاد میرویم تا با آخرین ساختهاش بیشتر آشنا شویم.
- باتوجه به اینکه با موضوع فیلم جدیدتان، فیلمهای بسیاری ساخته شده است، چه شد که سراغ چنین سوژهای رفتید؟
فکر نمیکنم در مورد موادمخدر صنعتی فیلمهای زیادی ساخته شده باشد اما موضوع دختران فراری از معضلاتی است که ادامه دارد و مرتب اتفاق میافتد و هرچقدر به آن پرداخته شود، تکراری نمیشود. ما به این موضوع به عنوان یک معضل کور باید بیشتر بپردازیم و در موردش تامل در آن را تکرار کنیم تا به اندازه کافی حساسیت در این مورد ایجاد شود؛ شاید با این روش فکرهای اساسی در این رابطه صورت گیرد.
- دلیلتان برای انتخاب نابازیگران چیست؟
این کار به باورپذیرترشدن فیلم خیلی کمک میکند هرچه مسئلهای را بیشتر باور کنید، تاثیر بیشتری روی شما خواهد گذاشت. از طرفی کار من سینماست و تجربه تازه در سینما و شناخت هرمسئله جدید در این حوزه به ویژه بازیگری همیشه برایم جاذبه داشته است؛ پیدا کردن شگردهایی که میتواند به شما کمک کند تا از کسی که تا به حال جلوی دوربین نرفته، بازیای بگیرید که از بازیگران کارکشته و کهنهکار ممکن است دیده شود، برای من بسیار ارزشمند است وقتی از یک نابازیگر بازی خوبی میگیرم، برایم شیرین است.
- تصور نمیکنید اگر برخی از شخصیتها مثل مادر مریم یا پسری که دوست او است، از بازیگران حرفهایتر بودند فیلم نتیجه بهتری میداشت؟
شما اولین کسی هستید که این نظر را دارید. من قبلا این حرف را نشنیدهام و فکر میکنم که نظرتان بیشتر سلیقهای است. تا آنجایی که من شنیدم مثلا سکانسی مانند درگیری پدر با مریم و خانواده بسیار خوب و قابل قبول بوده و همه از آن راضی هستند.
- بله، صحنه خوبی است و بازی قابل قبولی از پدر و مادربزرگ مریم میبینیم. صحبت من در مورد بازی مادر مریم در همین صحنه که مثال زدید و آن پسر جوان است.
من اینطور تصور نمیکنم. به نظرم بازیها بسیار زنده و باورپذیر هستند.
- چه توانایی و ویژگی متمایز کنندهای در طناز طباطبایی دیدید که او را برای این نقش انتخاب کردید؟
ابتدا میخواستم این نقش را هم به یک نابازیگر بدهم، حتی کسی را پیدا کرده بودم که در همین موقعیت بود و بخشی از داستان هم به همان نابازیگر مربوط میشد ولی به دو دلیل این اتفاق نیفتاد؛ اول اینکه آن فرد از بازی در فیلم بهتردید افتاده و ترسیده بود و اصرار زیادی نیاز داشت تا کار را بپذیرد حتی بعد از مدتی ناپدید شد و با این کار من را به تردید انداخت که آیا اصلا با چنین آدمی میتوان کار را شروع کرد و به پایان رساند؟
بنابراین تصمیم گرفتم از چهرهای که تقریبا ناآشنا بود و زیاد در فیلمها دیده نشده بود استفاده کنم به همین دلیل طناز طباطبایی را انتخاب کردم.
دلیل دیگرم برای این انتخاب این بود که کسی را باید برای نقش مریم در نظر میگرفتم که با عزیز تناسب خوبی میداشت و مشکلی از نظر جثه در قاببندی تصویر برایمان ایجاد نمیکرد. لازم بود کسی که این نقش را بازی میکند به این کار بسیار علاقهمند باشد، چرا که ایفای این نقش کار سختی بود و طباطبایی این خصوصیت را هم داشت.
- مریم در فیلم یک رابطه باورپذیر با عزیز دارد. در مورد چگونگی شکلگیری این رابطه بگویید.
اتفاقا اصلیترین دلیل انتخابم همین بود. اولین تستی که من در مورد طباطبایی زدم این بود که چقدر میتواند رابطه طبیعی با «عزیز» برقرار کند؛ رابطهای زنده و گرم صرف نظر از فیلم. چرا که عزیز به عنوان نابازیگر احتیاج داشت طرف مقابلش ارتباط واقعی با او برقرار کند تا این رابطه رفته رفته شکل بگیرد و پیشبرود. بنابراین خواستم با عزیز بیشتر آشنا شود و او را کاملا ببیند و بشنود. این شناخت به خوبی به وجود آمد و این رابطه شکل گرفت بعد از این اتفاق من اقدام به انجام کارهای بداهه کردم و پس از آن به تدریج شروع به ساخت فیلم کردیم.
- چقدر این کار زمان برد؟
فکر میکنم دو، سه ماهی قبل از شروع فیلمبرداری زمان صرف این مسئله کردیم.
- باتوجه به اینکه این سوژه خط قرمزهای زیادی اطرافش داشت، ترس این را نداشتید که در انتها شرایط اکران را از دست بدهید؟
به هر حال ما در شرایطی خاص فیلم میسازیم و ناگزیریم این شرایط را در نظر بگیریم و راهی برای انجام درست کار پیدا کنیم. اصولا فکر میکنم ممیزی بین سینما و زندگی فاصله میاندازد و وقتی بین آنها فاصله افتاد جریان فیلمسازی از متن و خاستگاه اصلی خود جدا شده به طرف تقلید و کپیبرداری میرود؛ یعنی تا زندگی ما به طور باورپذیر وارد سینما نشود، سینما هم به صورت پایدار وارد زندگی نمیشود. ما باید بتوانیم زبان حال ساده را با موضوعات و افراد جامعه، حوادث و ماجراهایی که در متن زندگی ما جاری است نشان دهیم. همیشه فکر میکردم این کار به عنوان یکی از ضرورتهای اولیه برای فیلمسازی لازم است و برای همین در این زمینه تلاش و تجربه کردم. در هنگام ساخت این فیلم نیز تا آنجایی که احساس میکردم مسئله جدیای ایجاد نمیشود ملاحظاتی را در نظر میگرفتم ولی از یک جایی به بعد آدم همیشه فراموش میکند و تنها فکرش این است که فیلمی را که میسازد، اثر خوبی شود.
- چرا اطلاعات زیادی از زندگی گذشته مریم به مخاطب داده نمیشود؟
به نظرم ما در سینما نباید زیاد به بیوگرافی بپردازیم. بیوگرافی برای کتاب و ادبیات خوب است که ما فقط باچشم حروف و کلمات را میبینیم و آنها باید در ذهن ما به تصاویر تبدیل شوند تا بتوانیم با عالم درام و آدمهای آن ارتباط برقرار کنیم. آوردن بیوگرافی در ادبیات نقش موثرتری به نسبت سینما دارد؛ زیرا در یک فیلم شما نه فقط با چشم، بلکه با گوش و به صورت زنده با افراد و موقعیتها آشنا میشوید و کافی است آن آدمها نقشی را که برعهده گرفتهاند خوب اجرا کنند. البته در کنار این باید اطلاعاتی که برای داستان ضروری است به تماشاگر داده شود تا او به اندازهای که نیاز است با شخصیتها و زندگیشان آشنا شود. اطلاعات برای شناختن ابعاد یک شخصیت است. ما وقتی آدمی را میبینیم و در متن مسائل زندگیاش قرار میگیریم، میتوانیم شناختی را که برای درک او نیاز داریم پیدا کنیم. به نظرم سینما خیلی به بیوگرافی احتیاج ندارد بیشتر به اجرای زنده و گرم نیاز دارد. در واقع سینما ما را با شناختی شهودیتر و نسبتا بیواسطهتر از زندگی مواجه میکند به همین دلیل کاربرد بیوگرافی در سینما آنچنان نیست که در ادبیات است.
- چقدر مسئله دخترانی نظیرمریم در اجتماع همهگیر است؟
من از نزدیک زندگی بسیاری از این افراد را دنبال کردم؛ تقریبا از سال 86 تا88.
طی این سالها با آنها از نزدیک ارتباط برقرار کردم تا جایی که متوجه شدم دیگر این افراد را به خوبی میشناسم و حال میتوانم کارم را شروع کنم. اما اینکه چند درصد افراد درگیر آن هستند را نمیتوانم بگویم زیرا تحقیقات من آماری نبوده و بیشتر با مصادیق برخورد داشتم. استنباط من این است که این معضل به مرز خطرناکی رسیده در حدی که شما احساس خطر میکنید و باید برای جلوگیری از توسعه آن فکر اساسی کرد.
- باتوجه به آنچه از نزدیک دیدهاید و شناختهاید، به نظرتان چه راهکارهایی برای حل این معضل میتوان در نظر گرفت؟
جوانان چشماندازی امیدوارکننده برای آینده و کارشان میخواهند. آنها همچنین به روابط عاطفی توام با محبت و نوازش نیازمندند. نبودن این قضایا، عوارضی اینچنین را در پی خواهد داشت. به نظرم راه حل دیگر این است که آغوش خانواده روی بچههایی که اشتباه میکنند، بسته نشود و به خاطر یک خطا تبعیدشان نکنیم. این بچهها با انجام اولین اشتباه معمولا سرنوشت خوبی پیدا نمیکنند. باید به زمینههای بازگشت برای این تبعیدهای اولین گناه فکر کرد. یکی ازاهدافم در «مرهم» این بود که نشان دهم در این میان از مادرها و مادربزرگها انتظار میرود که محبت بیقید و شرطتری را نسبت به فرزندانشان داشته باشند.
- چقدر پایان فیلم را واقعگرایانه میبینید؟
من فیلم مستند نساختم و فیلمم سینمایی است. وقتی فیلم سینمایی میسازید اینکه واقعی است یا نه، مهم نیست؛ آنچه اهمیت دارد باورپذیر بودن کار شماست.
- باتوجه به مصادیقی که گفتید و از نزدیک با آنها برخورد داشتید، چقدر زندگی این افراد را شبیه زندگی مریم دیدید؟
یکی از افرادی که طی آن دوره با او برخورد داشتم، دختری بود درست مثل مریم که تنها نگرانیاش، مادربزرگش بود و در مورد او خیلی صحبت میکرد. اما اینکه چقدر زندگی این افراد شبیه مریم میشود و چقدر با آن تفاوت دارد نیازمند یک تحقیق میدانی کامل و ساخت فیلمهای مستند است تا به وسیله آنها بتوان به پاسخ این سوال رسید.
- رابطه مریم با مادربزرگش بسیار صمیمانه و صادقانه است. چنین تعریفی از این نوع رابطه به نظرتان چقدر برای مخاطب و در زندگی واقعی امکانپذیر است؟
در درجه اول نشان دادن این رابطه همان طور که پیشتر هم گفتم راهکار دیگری برای مواجهه با این مشکل است؛ اینکه به بچهها بیشتر نزدیک شویم و آنها را ببینیم و بدانیم به کجا میروند، چه میکنند و چه بر سرشان میآید.
آدم هرچه در شرایط سختی و مشکلات به افراد نزدیکتر شود، رابطه عمیقتر و صمیمیتری با آنها پیدا میکند. میخواستم نشان دهم باید به بچهها نزدیکتر شد تا کمتر احساس تنهایی و گمشدگی کنند، زیرا تنهایی، انحراف را تقویت و خطا را بیشتر میکند. بازهم تکرار میکنم که «مرهم» یک فیلم سینمایی است و نه مستند و... .
- «مرهم» به موازات هم، رابطه دو مادربزرگ و دو نوه را که در یک دوره سنی هم هستند، به تصویر میکشد. قصدتان از این مقایسه رفتاری در روابط چه بود؟
اینها دو تیپ کاملا متفاوت و حتی درحد متضاد بودند؛ یکی خانواده نسبتا مرفه متمایل به تجدد و دیگری خانوادهای از کف یا زیر طبقه متوسط و متمایل به زندگی سنتی.
ما دو نوع مادربزرگ و نوه میبینیم. رضا، نوه خانواده متجدد است که تجدد را تجربه کرده، رفته و حال بازگشته است؛ آدمی که علقههای عاطفی برایش اهمیت داشتهاند و به خاطر آنهاست که برگشته. دیگری مریم است از یک خانواده سنتی، که تازه حرکت میکند و میرود تا ماجراجویی کند و سرنوشت خود را بسازد و دنبال کند. فرار از سنت به طرف تجدد و بازگشت از تجدد، مشخصههای این دو نوه است که در کنار آن دو مادربزرگ برخوردشان معنا پیدا میکند.
با اینکه عزیز و مریم متعلق به یک خانواده سنتیاند، اما آنچه اتفاق میافتد این است که مریم رابطه صادقانهتری با مادربزرگش دارد؛ حتی جاهایی که کارش کاملا خطاست. این انتظار شاید از رابطه رضا و مادربزرگش بیشتر وجود داشت.
وقتی پول از راههای صحیح به دست نیاید، عوارضی وارد مناسبات میکند. درآمدی که رضا از بازار سیاه و راههای نادرست به دست میآورد، آلوده است. این نوع درآمدها تشنج را وارد زندگی این قشر از افراد میکند و حتی وارد زندگی خانوادههای دیگر. اقتصاد مریض دامنه تخریب بسیار وسیعی دارد و به بیمار کردن مناسبات انسانی میانجامد.
- باتوجه به آنچه میبینید«مرهم» تمام حرفهایی است که میخواستید به تصویر بکشید؟
به هرحال میتوانم راحت بنشینم و این فیلم را ببینم. من خیلی برای دیدن فیلمهای خودم زمان نمیگذارم ولی میتوانم این فیلم را بدون آنکه اذیت شوم، تماشا کنم.
- از نظر تبلیغات و وضعیت اکران، «مرهم» چه شرایطی دارد؟
مشکل اساسیای که «مرهم» داشت این بود که قبل از اکران تبلیغات شهری قابلتوجهی برایش انجام نشد تا به مردم معرفی شود. این دسته از فیلمها که ستارگان اسم و رسمدار زیادی هم ندارند خطر اینکه دیده نشوند، برایشان زیاد است.
این فیلمها حتما باید به مردم معرفی شوند البته تیزرهای تلویزیونی داریم اما نداشتن تبلیغات محیطی برایم بسیار نگرانکننده بود.
اما در مورد شرایط اکران باید بگویم، من سالنهای نمایشی زیادی برای شروع نمیخواستم و نیازی نمیدیدم که سالنهای زیادی بگیرم. با تاثیرات مثبتی که نمایش فیلم در مراکز مختلف داشت، برای گرفتن سالن با مشکلی برخورد نکردم، مخصوصا که فیلمیران به دلیل روی پرده داشتن فیلمهای خیلی موفق این امکان را داشت که بتواند سالنهای مورد نیاز «مرهم» را فراهم کند.